ولد مولانا حسن شاه شاعر است، ابریشم کاری میکرد. ازوست این مطلع: میشدم در طلب یار نمی پرسیدم خبرش را ز کسی تا که نگوید دیدم. (مجالس النفایس ص 154) ملازم بابر پادشاه بود و منصب کتابداری داشت. این مطلع از اوست: هر چند شعله زد شب غم برق آه ما روشن نگشت پیش تو روز سیاه ما. (مجالس النفایس ص 167)
ولد مولانا حسن شاه شاعر است، ابریشم کاری میکرد. ازوست این مطلع: میشدم در طلب یار نمی پرسیدم خبرش را ز کسی تا که نگوید دیدم. (مجالس النفایس ص 154) ملازم بابر پادشاه بود و منصب کتابداری داشت. این مطلع از اوست: هر چند شعله زد شب غم برق آه ما روشن نگشت پیش تو روز سیاه ما. (مجالس النفایس ص 167)
محمد بن جارک، معروف به حکیم شاه محمد. از مشاهیرعلما و اطبای نامی قرن دهم هجری است که سلطان بایزید ثانی (886- 918 هجری قمری) وی را به قسطنطنیه احضارکرد و طبیب خاص دربار گردانید و در عهد سلطان سلیم و سلطان سلیمان نیز به همین سمت باقی ماند. وی به سال 966 هجری قمری وفات یافت. او راست: 1- ترجمه تذکره الشعراء. 2 و 3- ترجمه ترکی و فارسی حیوهالحیوان دمیری. 4- تفسیر قرآن از سورۀ نحل تا آخر، یا از سورۀ فتح تا آخر. 5- حاشیۀ تهافت خواجه زاده مصطفی بن یونس. 6- حاشیۀ شرح عقاید نسفی. 7- ذیل تذکرهالشعراء علیشیر نوایی. 8- ربط السور و الاّیات. 9- ایساغوجی. 10- شرح عقاید ملا جلال دوانی. 11- شرح کافیه ابن حاجب. و دور نیست که حکیم محشی سیوطی که حواشی او در اکثرچاپهای آن کتاب به طبع رسیده همین حکیم شاه باشد. (کشف الظنون) (قاموس الاعلام) (ریحانه الادب ج 3 ص 296)
محمد بن جارک، معروف به حکیم شاه محمد. از مشاهیرعلما و اطبای نامی قرن دهم هجری است که سلطان بایزید ثانی (886- 918 هجری قمری) وی را به قسطنطنیه احضارکرد و طبیب خاص دربار گردانید و در عهد سلطان سلیم و سلطان سلیمان نیز به همین سمت باقی ماند. وی به سال 966 هجری قمری وفات یافت. او راست: 1- ترجمه تذکره الشعراء. 2 و 3- ترجمه ترکی و فارسی حیوهالحیوان دمیری. 4- تفسیر قرآن از سورۀ نحل تا آخر، یا از سورۀ فتح تا آخر. 5- حاشیۀ تهافت خواجه زاده مصطفی بن یونس. 6- حاشیۀ شرح عقاید نسفی. 7- ذیل تذکرهالشعراء علیشیر نوایی. 8- ربط السور و الاَّیات. 9- ایساغوجی. 10- شرح عقاید ملا جلال دوانی. 11- شرح کافیه ابن حاجب. و دور نیست که حکیم محشی سیوطی که حواشی او در اکثرچاپهای آن کتاب به طبع رسیده همین حکیم شاه باشد. (کشف الظنون) (قاموس الاعلام) (ریحانه الادب ج 3 ص 296)
ملقب به عارف اصطهباناتی، در اصطهبانات بدنیا آمد و در حدود 1130 هجری قمری به شیراز درگذشت. در دوران خود سرآمد دانشمندان شیراز بود. (از الذریعه ج 9 ص 665). و نیز رجوع به عارف اصطهباناتی شود
ملقب به عارف اصطهباناتی، در اصطهبانات بدنیا آمد و در حدود 1130 هجری قمری به شیراز درگذشت. در دوران خود سرآمد دانشمندان شیراز بود. (از الذریعه ج 9 ص 665). و نیز رجوع به عارف اصطهباناتی شود
نام یکی ازدهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و اغلب قراء آن در خاور شوسۀ عمومی فردوس - طبس قرار دارند. و از 6 آبادی تشکیل شده و در حدود 508 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) مرکز دهستان ده محمد بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 50هزارگزی شمال طبس دارای 126 تن سکنه. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی ازدهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و اغلب قراء آن در خاور شوسۀ عمومی فردوس - طبس قرار دارند. و از 6 آبادی تشکیل شده و در حدود 508 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) مرکز دهستان ده محمد بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 50هزارگزی شمال طبس دارای 126 تن سکنه. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دختر تاج الدین ابوالفضل یحیی بن مجدالدین ابی المعالی. از استادان علم حدیث و به ست الوزراء ملقب است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 241) کنیۀ چند تن از زنان صحابی و محدثان بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 279 و ریحانه الادب ج 6 ص 241 شود
دختر تاج الدین ابوالفضل یحیی بن مجدالدین ابی المعالی. از استادان علم حدیث و به ست الوزراء ملقب است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 241) کنیۀ چند تن از زنان صحابی و محدثان بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 279 و ریحانه الادب ج 6 ص 241 شود
دهی است از دهستان دژگان بخش بستگ شهرستان لار که در 144 هزارگزی جنوب خاوری بستک و در جنوب کوه خمیر واقع شده، دامنه، گرمسیر و مالاریائی است و 223 تن سکنه دارد. آبش از چاه و باران، محصولش غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان دژگان بخش بستگ شهرستان لار که در 144 هزارگزی جنوب خاوری بستک و در جنوب کوه خمیر واقع شده، دامنه، گرمسیر و مالاریائی است و 223 تن سکنه دارد. آبش از چاه و باران، محصولش غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 7 هزارگزی شمال مشهد و متصل به کشف رود واقع است. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 118 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 7 هزارگزی شمال مشهد و متصل به کشف رود واقع است. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 118 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع در 25 هزارگزی شمال گرمی و 5 هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای مناطق گرمسیری دارای 169 تن سکنه. مذهب اهالی شیعه و زبان آنهاترکی است. این دهکده از چشمه سار مشروب میشود و محصولاتش غلات و حبوبات است. شغل مردم زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع در 25 هزارگزی شمال گرمی و 5 هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای مناطق گرمسیری دارای 169 تن سکنه. مذهب اهالی شیعه و زبان آنهاترکی است. این دهکده از چشمه سار مشروب میشود و محصولاتش غلات و حبوبات است. شغل مردم زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
پسر امیر مبارزالدین محمد و برادر شاه شجاع ازآل مظفر. وی در سال 764 هجری قمری که از طرف برادر خودشاه شجاع حکومت ابرقو و اصفهان را داشت سر از اطاعت شاه پیچید و بخیال تصرف عراق افتاد. شاه محمود به یزد تاخت و نام شاه شجاع را از خطبه انداخت و آنجا راتصرف کرد. شاه شجاع به اصفهان لشکر کشید و جنگ شروع شد. شاه محمود در اصفهان حصاری شد تا آنکه جمعی از سپاهیان محمود ناگهان بر سپاه شاه سلطان (برادر شاه شجاع) تاختند و ایشان را منهزم نمودند و شاه سلطان را بخدمت شاه محمود بردند. محمود چشم او را میل کشید شاه شجاع عاقبت با برادر صلح کرد و قرار شد که محمود کماکان حاکم اصفهان باشد و بنام شاه شجاع خطبه بخواند. محمود ظاهراً پذیرفت ولی از طرف دیگر با سلطان اویس جلایر پادشاه آذربایجان مکاتبه کرد و او را از خیال شاه شجاع درباب تسخیر تبریز ترسانید و سلطان اویس بکمک محمود شتافت و محمود شیراز را در حصار گرفت و به شاه شجاع پیشنهاد کرد که به ابرقو برود شاه شجاع آن را پذیرفت. و شاه محمود باجلال و حشمت وارد شیراز شد و در سال 767 شاه منصور پسر شاه مظفر و برادر شاه یحیی از یزد بکمک عموی خود شاه شجاع آمدند. و امید شاه شجاع بتصرف شیراز و راندن محمود قوت گرفت لذا روبه شیراز نهاد و در همان سال آن شهر را فتح نمود وشاه محمود بیرون رفت و به اصفهان پناهنده شد و شاه شجاع به قصد راندن محمود از اصفهان به آن شهر آمد و چون محمود تسلیم برادر گردید مجدداً اصفهان را بدو واگذاشت و به شیراز مراجعت کرد و شاه محمود در سال 776 یا 777 هجری قمری درگذشت. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1ص 195 و حافظ شیرین سخن دکتر معین ص 233 به بعد شود پسر مولانا ابوبکر تهرانی است و او چون پدر لطیف و ظریف بود و صحبت پرلطیفه داشت. در جوانی دارای فضایل و کمالات بود و برای رسالت به گیلان که شهر رافضان بود برفت و او را انعام نکردند. (از نفحات الانس ص 391)
پسر امیر مبارزالدین محمد و برادر شاه شجاع ازآل مظفر. وی در سال 764 هجری قمری که از طرف برادر خودشاه شجاع حکومت ابرقو و اصفهان را داشت سر از اطاعت شاه پیچید و بخیال تصرف عراق افتاد. شاه محمود به یزد تاخت و نام شاه شجاع را از خطبه انداخت و آنجا راتصرف کرد. شاه شجاع به اصفهان لشکر کشید و جنگ شروع شد. شاه محمود در اصفهان حصاری شد تا آنکه جمعی از سپاهیان محمود ناگهان بر سپاه شاه سلطان (برادر شاه شجاع) تاختند و ایشان را منهزم نمودند و شاه سلطان را بخدمت شاه محمود بردند. محمود چشم او را میل کشید شاه شجاع عاقبت با برادر صلح کرد و قرار شد که محمود کماکان حاکم اصفهان باشد و بنام شاه شجاع خطبه بخواند. محمود ظاهراً پذیرفت ولی از طرف دیگر با سلطان اویس جلایر پادشاه آذربایجان مکاتبه کرد و او را از خیال شاه شجاع درباب تسخیر تبریز ترسانید و سلطان اویس بکمک محمود شتافت و محمود شیراز را در حصار گرفت و به شاه شجاع پیشنهاد کرد که به ابرقو برود شاه شجاع آن را پذیرفت. و شاه محمود باجلال و حشمت وارد شیراز شد و در سال 767 شاه منصور پسر شاه مظفر و برادر شاه یحیی از یزد بکمک عموی خود شاه شجاع آمدند. و امید شاه شجاع بتصرف شیراز و راندن محمود قوت گرفت لذا روبه شیراز نهاد و در همان سال آن شهر را فتح نمود وشاه محمود بیرون رفت و به اصفهان پناهنده شد و شاه شجاع به قصد راندن محمود از اصفهان به آن شهر آمد و چون محمود تسلیم برادر گردید مجدداً اصفهان را بدو واگذاشت و به شیراز مراجعت کرد و شاه محمود در سال 776 یا 777 هجری قمری درگذشت. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1ص 195 و حافظ شیرین سخن دکتر معین ص 233 به بعد شود پسر مولانا ابوبکر تهرانی است و او چون پدر لطیف و ظریف بود و صحبت پرلطیفه داشت. در جوانی دارای فضایل و کمالات بود و برای رسالت به گیلان که شهر رافضان بود برفت و او را انعام نکردند. (از نفحات الانس ص 391)
دهی است از دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان. محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 243 تن. آب آنجا از قنات محصول آن غلات و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان. محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 243 تن. آب آنجا از قنات محصول آن غلات و شغل مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)